قضیه برمیگرده به خیلی وقت پیش که من و دوستم حمید پهلوان بعضی شبها درباره زندگی و معنا و مفهومش و همچنین علوم شناختی صحبت میکردیم تا این که توی این بحثهای بیدروپیکر به یک ایده رسیدیم به اسم نامه به من. بعد رفتیم ببینیم تا حالا کسی همچین کاری کرده تو ایران یا خارج و دیدیم یک سایت خیلی معروف و خوبی تو این زمینه به اسم Futureme وجود داره و همین ایده رو ۲۰ ساله! که پیاده کرده.
ایده اینه که واسه آینده خودت نامه بنویسی، شاید خندهدار باشه اولش و بیهوده؛ ولی وقتی شروع میکنی به نوشتن چیزهایی به ذهنت خطور میکنه که انگار یک سری حفره رو باز میکنه. و هدف اصلی همینه نه خود نامه. اگر چه شاید این هم هیجان انگیز باشه که یک روز صبح بعد از یک سال پاشی و گوشیتو چک کنی و ببینی یک ایمیل با موضوع «نامهای از روز ۱۴ خرداد ۱۳۹۷» داری و بازش که میکنی میفهمی خودت اینو ۱ سال پیش برای امروزت نوشتی و با ذوق و شوق میخونیش. ممکنه گریه کنی یا هم ممکنه هیجان زده بشی و بخندی یا هرچی. نمیدونم.
برای همین تصمیم گرفتیم با حمید شروع کنیم این ایده رو پیاده کنیم و بزرگش کنیم و کلی داستان و ایده های متفرقه هم به ذهنمون رسید. یک مدت وقت گذاشتیم و حمید UI یا همون ظاهر سایت رو پیاده کرد ولی خب بعد از مدتها دیگه رها کردیم و جفتمون درگیر زندگی و روزمره شدیم و یادمون رفت که همچین رویایی با هم داشتیم.
چند روز پیش بود که کمی روزهای سختی رو گذروندم و تنها چیزی که خیلی بهم کمک کرد این بود که روی کاغذ با دست و خودکار شروع کنم به نوشتن. خیلی یهویی و اتفاقی مجدد به ذهنم رسید که من هر طور شده باید این ایده رو به سرانجام برسونم و لذت نوشتن و صدالبته هیجان برای آینده خودمون نوشتن رو؛ خیلی راحت در اختیار همه بزارم. به حمید که توی سربازی بود پیام دادم من شروع کردم و حمید هم که فعلا دستش از زندگی عادی به خاطر سربازی کوتاهه 🙂 فعلا از راه دور با هم گپ و گفت میزنیم و من آروم آروم پیش میبرم کارهارو که وقتی حمید از سربازی آزاد شد بتونیم ایده رو لانچ کنیم و نهایی کنیم.